جوک نت
صفحه اصلی
پیامرسان
جــــــــــــــــوک نـــــــت
پست الکترونیک
درباره
اوقات شرعی
92/6/4
6:2 ص
فرداهایم در حسرت امروزها و امروزهایم در حسرت دیروزهایم
گذشت، حتی فردای نیامده ام ، فردای در انتظارم!
حسرتهای از دست رفتن ها، نرسیدن ها ، و گذشتن ها و
به حساب نیاوردن ها؛
مولایم علی که جان ناقابلم فدای خاک قدمهای آسمانیش فرمود:
گذشته ات که گذشته؛
آینده ات هم که نیامده؛
پس اکنون را دریاب و گذشته را جبران و آینده را بنا کن
و من با این سخن برای همه چیز آماده ام؛
تنها از تهدید ها و به طمع افتادن ها رنج می برم؛
انگار امیدم را می دزدند و سلول انفرادیم را به رخم می کشند.
شنیده ام ؛
پسر نضر ، زن و فرزندش را بر تو ترجیح داد،
و پسر سلیم خود را ؛
و پسر حر ، ابن جعفی را می گویم ؛ تنها اسبش را برای یاریت
پیشکش داد و خود گریخت؛
همه در مواجه با تو گذشته را می جستند و آینده را آرزو؛
که از حال غافل بودند؛ آری از حال ؛ از اکنون؛ از الان....
همه در مواجه با تو مرد شده بودند، می گفتند مرد که رو در وایسی
ندارد؛ چشم در چشمان تو دوخته و حقیقت خود را آشکار نمودند.
انگار خجالت و حیا را خورده بودند و جسارت و پر رویی اش را قی؛
و تو در عاشورا هم غریب تر ماندی ،
همه به تو که رسیدند به یاد داشته های خود و خواسته های خود ؛ به دنبال
حق نداشته خود سر گردان بودند...
از این می سوزم و دوست دارم خاکسترم شوم که اینان
آنقدر در مرداب آرزوها فرو رفته بودند که حتی نمازت را هم ندیدند؛
کور بودند؛ از حقیقت چشم تنها مردمکش را داشتند و با مردمان
علیه تو بودن را ....
و غروب عاشورا؛ روز خون، روز خاک ؛ روز نامردی؛ رورز غارت و ...
و حتی انگشت و انگشتر؛ چادر و خلخال؛ گوشواره و گوش............